به خوبی دقت کنید دایره های وسط هم اندازه هستن!! شما که گول نخوردید؟!
به خوبی دقت کنید دایره های وسط هم اندازه هستن!! شما که گول نخوردید؟!
مهناز افشار در آغوش شریفی نیا!
برای مشاهده به ادامه مطلب مراجعه کنید!!!!!!!!!!
آنها معتقدند که در تربیت فرزندان خود کوتاهیای انجام ندادهاند و حتی با فرزندان خود رابطه عاطفی خوبی نیز دارند و اصلاً درک نمیکنند که چرا كودكان به نصایح آنها گوش نداده و تغییر چندانی در رفتار و کردار آنها صورت نمیگیرد.
امروزه روان شناسان به این نتیجه دست یافتهاند که این پدر و مادرها، رابطهای یک طرفه با فرزندان خود دارند. آنها تمام وقت وتوان خود را برای بهتر شدن بچههایشان به کار میگیرند ولی به دلیل بی توجهی به بازخوردهای این رابطه، بازهم به کار خود ادامه میدهند بی آنکه براساس نیاز و توانمندیهای فرزندان خود، مرحله بعدی رابطه را تعریف نمایند.
یک والدخوب، به حرفهای فرزند خود گوش میدهد و از طریق آنها به افکار و احساسات و حتی نیازمندیهای او پی میبرد و در نتیجه بهتر میتواند به تربیت او بپردازد. کودکان عاشق پدر و مادرهایی هستندکه شنوندگانی خوب میباشند. آنها دوست دارند که والدینشان به حرفهای آنها خوب گوش دهند و همین امر نیز کمک میکند تا آنها تمایل بیشتری به عمل کردن به حرفهای والدین خود داشته باشند. در ذیل به چند نکته مهم در مورد تبدیل شدن به یک شنونده خوب اشاره میکنیم.
والدین باید تلاش کنند تا با تمام وجود به حرفهای فرزند خود گوش دهند. البته یکی از اصلیترین گلایه های پدران و مادران، حرف زدن زیاده از حد فرزندانشان است. آنها معتقدند تا زمانی که به آنها اجازه دهند، بی وقفه حرف میزنند. بهترین کار این است که از سنین چهار، پنج سالگی به بعد که بچهها توان تجزیه و تحلیل حرفهای والدین را مییابند، برای گوش کردن به حرفهای آنها زمانی را تعیین کنید و در آن زمان با تمام وجود دقت خود را به کودکتان اختصاص دهید مثلاً بگویید هر شب از ساعت 5/7 تا 8 به حرفهای تو گوش میدهم.
متأسفانه بسیاری از والدین با اینکه زمان را به فرزند خود اختصاص میدهند ولی مدام حرف او را قطع کرده و رشته سخن را به دست میگیرند و به نصیحت کردن او میپردازند. این کار علاوه بر اینکه اعتماد به نفس کودکتان را از بین میبرد، حس ناخوشایندی را نیز به او منتقل میکند و در نتیجه این نوع برخورد، نه تنها رابطه والدین با فرزند بهبود نمییابد بلکه حس سرخوردگی و خشم و عدم اطمینان نیز در کودک بروز میکند.
در هنگام حرف زدن با فرزندتان به او نگاه کنید. بسیاری از والدین به ظاهر به حرفهای فرزند خود گوش میدهند در حالیکه حواسشان جای دیگری است. این کار کودک را عصبی میکند و پیام بی اهمیت بودن را به او منتقل میکند. بهترین کار در این زمینه این است که در طول صحبت، تماس چشمی خود را با او حفظ کنید. روان شناسان حتی توصیه میکنند که در صورت تمایل کودک، دستان او را نیز در دست خود بگیرید تا حس نزدیکی و توجه به فرزند بیشتر منتقل گردد.
در پاسخ به سوالات فرزندتان جوابهایی را به او دهید که فضای ادامه صحبت را نیزحفظ کند. شما با پاسخهای طعنه آمیز یا نصیحت گونه، فقط او را عصبی میکنید و این گونه جوابها، کودک را وادار به مقاومت بیشتر و گاهی نیز لجبازیهای شدید میکند.
اگر خواهان تغییر مثبت در فرزندتان هستید، مراقب انتخاب کلمات و نحوه بیان آنها باشید. یادتان باشد شما در باطن، از صمیم قلب به دنبال بهبود رابطه یا کمک به فرزندتان هستید ولی انتخاب و بکارگیری اشتباه کلمات، شما را از مسیر اصلیتان دور میکند.
به حرفهای هر چند بی اهمیت فرزندتان نیز گوش دهید. متأسفانه بسیاری از والدین فکر میکنند که اگر زمانی را به گفتگو با فرزند خود اختصاص میدهند، حتماً باید در مورد مسائل بسیار مهم البته از نظر خود آنها صحبت کنند و حرف زدن در مورد مسائل دیگر را بی ثمر میدانند.
امّا بد نیست بدانیم که فرزندان ما، حداقل دو یا سه دهه از ما کوچکتر هستند و دغدغههای ذهنی آنها با ما بسیار متفاوت است و شاید حرفهای بی اهمیتی که آنها میزنند، بخشی از ذهنشان را درگیر کرده باشد به گونهای که فرصت اندیشیدن به مسائل مهمی که ما فکر میکنیم را نداشته باشند.
به طور کلی برای تبدیل شدن به یک والد خوب، شرط اول داشتن گوش شنوا است. هرگز از فرزندتان توقع نداشته باشید که شنونده مطلق باشد. گاهی به او نیز فرصت حرف زدن دهید و صبورانه به آنچه در درونش میگذرد گوش داده و به او این اطمینان را دهید که همیشه دوستش دارید، حتی اگر حرفهایش مورد قبول شما نباشد. البته تمام سعی خود را کنید تا عملکرد شما نیز همانند حرفهایتان باشد و به گونه ای برخورد نکنید که کودک از درد دل کردن با شما پشیمان شود.
از آنجا که در هر معجزه ای دست خداوند در ورای آن دیده می شود، دینداران در طول تاریخ تلاش کرده اند از طریق معجزه، وجود خداوند را اثبات کنند. مبنای این استدلال بر این فرض نهفته است که «هر اثری دلالت بر وجود موثر دارد.» البته در کلام اسلامی، عموماً از برهان معجزه برای اثبات "نبوت خاصه"(1) استفاده می شوند و نه اثبات وجود خداوند. البته این مسئله از عمومیت برخوردار نیست و می توان مواردی را برشمرد که از این برهان برای اثبات وجود خداوند استفاده شده است. برای نمونه ملا محمدمهدی نراقی در کتاب "انیس الموحدین" برهان معجزه را یکی از دلایل وجود خداوند بر می شمارد.(2)
برای فهم برهان معجزه نخست باید بدانیم معجزه چیست و چه حادثه ای به عنوان معجزه محسوب می شود. هر چند معجره را نمی توان بر اساس قوانین طبیعی تبیین کرد ولی بیان این که "هر پدیده ای که نتوان از طریق قوانین طبیعی تبیین کرد معجزه است" بیان درستی نیست، چرا که بسیاری از قوانین طبیعت برای ما شناخته شده نیستند و در آینده به آنها پی خواهیم برد. چنانچه بسیاری از پدیده ها در گذشته از سوی عوام معجزه تلقی می شد ولی امروزه برای ما به عنوان پدیده ای روشن و مبتنی بر قوانین طبیعی شناخته می شود. پس به دور از هر گونه تصور ساده لوحانه باید درک درستی از مفهوم معجزه داشته باشیم.
معجزه در لغت از ماده عجز به معنای ضعف و ناتوانی مشتق شده است. در فهم متعارف معجزه بر هر حادثه خلاف انتظاری اطلاق می شود که شگفتی و تعجب انسان را برانگیزاند ولی فلاسفه به هر امر خارق العاده ای معجزه
نمی گویند بلکه پدیده ای معجزه محسوب می شود که دارای ویژگی های خاصی باشد. البته اختلاف نظر در این مورد بسیار است. فلاسفه غربی عموماً معجزه را امری می دانند که "ناقض قوانین طبیعت" یا "قوانین علیت"(3) باشد ولی فلاسفه و متکلمان اسلامی معجزه را امری "خارق عادت" می دانند و نه خارق طبیعت یا علیت. به نظر متفکران اسلامی، برای این که پدیده ای را معجزه بدانیم لازم نیست که برخلاف قوانین طبیعت باشد بلکه همین مقدار که انسان های عادی نتوانند آن را انجام دهند(خارق عادت باشد) برای معجزه بودن آن کافی است. بنابراین معجزه امر خارق العاده ایست که با اراده خداوند از شخص مدعی ثبوت ظاهر می شود و نشانه صدق دعوی اوست.
خواجه نصیرالدین طوسی در تجریدالاعتقاد درباره معجزه می گوید:
«راه شناخت درستی گفتار پیامبر، معجزهایست که به دست وی ظاهر شود و معجزه امری است خلاف عادت و ...»(4)
سوال: از کجا بدانیم یک پدیده معجزه محسوب می شود؟ بسیاری از پدیده ها در قدیم الایام از سوی مردم معجزه تلقی می شد و امروزه برای ما از مسلمات محسوب می شود! برخی به خاطر همین اشکال معتقد شده اند امکان تشخیص معجزه برای ما در هیچ دوره ای امکان پذیر نیست.
پاسخ: البته این اشکال به کسانی که معجزه را خرق قوانین طبیعت می دانند وارد است ولی از آنجا که متفکران مسلمان معجزه را خرق عادت می دانند و نه علیت و قوانین طبیعی، این اشکال قابل جوابگویی است. به نظر اندیشمندان مسلمان معجزه بر دو قسم است:
معجزه موقت: در این قبیل معجزات، توانایی انسان ها در دوره ای خاص به چالش کشیده می شود و اگر در همان دوره خاص، انسان ها نتوانند همانند آن را انجام دهند معجزه گر در اثبات دعوی خود موفق بوده است.
معجزه دائمی: معجزه دائمی به پدیده ای اطلاق می شود که ادعای ناتوانی جمیع انسان ها در طول همه دوران ها را داشته باشد. به این ترتیب چنین معجزه ای در هیچ دوره ای(حتی در آینده های دور که قوانین طبیعی روشن شوند) نقض نخواهند شد.
بنابراین می توان به سوال بالا چنین جواب داد در معجزه هیچ قانون علیتی نقض نمی شود تا با کشف قوانین جدید، نگران ابطال یک معجزه باشیم.
حال با توجه به توضیحات بالا می توانیم برهان معجزه را تقریر کنیم:
مقدمه 1- در طول تاریخ یا دیده ایم و یا به تواتر شنیده ایم که پیامبران برای اثبات دعوی خود مبنی بر وجود خداوند از معجزات و کرامات استفاده نموده اند.
مقدمه 2- بالوجدان می دانیم که چنین اعمال خارق العاده ای (نه خارق قوانین طبیعت) معلول علل مادی نیست(به همین دلیل از توان انسان های عادی خارج است ولی این امر باعث نمی شود که برای آنها علتی قائل نشویم چرا که این پدیده ها نیز از علت برخوردارند پس قانون علیت را نقش نکرده ایم)
مقدمه 3- بنابر اصل علیت هر معلولی به علت نیازمند است.
نتیجه:
معجزات و کرامات نیز مانند دیگر پدیده ها به علت نیازمندند، و از آنجا که برای تبیین آنها نمی توان از علل مادی بهره برد، پس باید از طرق علل ماوراء طبیعی به تبیین آنها پرداخت.
البته تقریرهای مختلفی از برهان معجزه شده است ولی ما در اینجا برای حفظ اختصار به همین مقدار اکتفا نمودیم. همانطور که در ابتدای بحث اشاره کردیم فلاسفه و متکلمان اسلامی غالبا از این برهان در اثبات دعوی "نبوت خاصه" بهره جسته اند و نه در اثبات واجب الوجود. این امر به دلایل ضعفهایی است که این برهان در خود دارد و برای کامل بودن آن نیاز به مقدمات دیگری است. به عنوان نمونه، حضرت آیت الله جوادی آملی، اثبات وجود حق را از توان این برهان خارج می دانند مگر این که به این برهان، برهان "وجوب و امکان" ضمیمه شود.(5) در کل، باید گفت می توان با ضمیمه مقدماتی دیگر، برای اثبات وجود خداوند استفاده نمود ولی بهتر آن است که این برهان را از مویدات وجود خداوند بدانیم و برای اثبات وجود حق از براهین محکم تری استفاده کنیم. این همان کاری است که متکلمان ما در دوره های مختلف اندیشه اسلامی به آن مبادرت ورزیده اند و ما نیز همچون ایشان از براهین دیگر همچون برهان صدیقین برای اثبات وجود خداوند استفاده خواهیم کرد. در نوشته های آینده تقریر برهان صدیقین ارائه خواهد شد.
محمد علیزاده، دکترای فلسفه، گروه دین و اندیشه تبیان
غیر از منابعی که در متن ارجاع داده ام در این نوشته از این منابع نیز استفاده شده است:
- ملکیان، مصطفی، مسائل جدید کلام، قم، مخطوط، موسسه امام صادق.
- محمد محمدرضایی و دیگران، جستاری در کلام جدید، (تهران، سمت 1381)
- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1372) ج1
- هیک، جان، فلسفه دین، بهرام راد، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، 1372
برای مطالعه بیشتر:
- عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1375)
- محمد محمدرضایی و دیگران، جستاری در کلام جدید، (تهران، سمت 1381)
- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، (تهران، صدرا، 1372) ج1
- جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))
- محسن غرویان، سیری در ادل? اثبات وجود خدا، (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1373)
پینوشتها:
1- نبوت خاصه یعنی بعد از اثبات وجود خدا و ضرورت بعثت پیامبران (نبوت عامه) تلاش می¬شود از معجزات یک پیامبر معین (خاص) برای اثبات دعوی پیامبری او استفاده شود.
2- نراقی، محمد مهدی، انیس الموحدین، تهران، (انتشارات الزهرا، 1362) صص 54-53
3- برای مثال اینکه آتش چوب را می¬سوازند، آب آتش را خاموش می¬کند، شب از پی روز و روز از پی شب می¬آید و ... همگی از پدیده¬هایی به شمار می¬آیند که مطابق قوانین طبیعت رخ می¬دهند
4- علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 275
5- جوادی آملی، عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1378)بی تا، ص 248
دوستت دارم قطرات منقوش بر پنجره ی زندگی است خالق نقش طراوت
دوستت دارم تحجر را به قاب تفكر فرو می برد
دوستت دارم بر سطح یكنواخت سیاه و سفید زندگی برجستگی امید میدهد
دوستت دارم میچكاند اشك شوق را از درون چشمان سیمی بی احساس
دوستت دارم حلقه ی اتصال دلهاست در كویر بی نقش خیال سرد
دوستت دارم طراوت می دوزد بر پیراهن تنهایی
دوستت دارم ناقوس پر طنین ماندن است در معبد چشم انتظاری
دوستت دارم كلام یكسان شدن است در سایه ی تضاد
دوستت دارم بیان شیرین عدالت است در دادگاه هستی
دوستت دارم داغ ترین درجه ی سوزاندن است
دوستت دارم كلام پیوند است برای مسیری جدا
دوستت دارم تنها رنگی است كه سرخی پاییز را به عشق رنگ می آمیزد
تعداد صفحات : 4